کودکان کار قربانیهای اقتصاد و فرهنگ بیمار
به مناسبت روز جهانی مبارزه با کار کودک
سازمان جهانی کار برای حمایت از کودکان و جلوگیری از استثمار آنها 12 ژوئن مصادف با 22 خرداد را روز جهانی مبارزه با کار کودک اعلام کرد.
فقر و مشکلات فرهنگی در قومیتهای مختلف همچون تارهای تنیده به هم عاملی بر شکل گیری کار کودک هستند، کارهایی که دلیل قربانی شدن کودک از لحاظ جسمی، روحی و حتی جنسی میشود. یکی از این کارها، زباله گردی و کار در کارگاههای زیر زمینی است که وجود فساد سیستماتیک در سیستمهای تفکیک زباله و مافیا از عوامل مهم به وجود آمدن این نوع کار شده است و حتی گاهی کودکان در کراکز رسمی تفکیک زباله زیر نظر پیمانکاران شهرداری کار زباله گردی را انجام میدهند و طبق آماری که سال گذشته از ایسپا منتشر شد زبالهگردهای ۱۵ تا ۱۷ ساله، حدود ۳۰ درصد از کودکان زبالهگرد را تشکیل میدهند و آمار افراد بین ۱۱ تا ۱۲ ساله نیز ۲۳ درصد است. ساعتهای کاری این افراد بسیار بالاست و تا پاسی از شب نیز ادامه دارد.
اما این در حالی است که طبق ماده 79 قانون کار، به کار گماردن افراد کمتر از 15 سال تمام ممنوع است.
طبق بررسیهای انجمن دوستداران کودک پویش در حاشیهی شهرری کودکان زیادی برای مراکز تفکیک زباله و یا به صورت شخصی کار میکنند، که به روایت چند کودک زباله گرد پرداخته شده است.
کودکانی در این نزدیکی با بدترین اشکال کار نان آور خانه هستند
پدر حسین و حسن در نزدیکی اسلام آباد گاراژ تفکیک زباله دارد و این دو پسر نه و ده ساله برای گاراژ پدرشان هر روز از 7 صبح تا بعد از ظهر در سطلهای زباله خم میشوند تا ضایعات جمع کنند.
این دو برادر با لباسهای مندرسی که به تن دارند روی صندلی آرام نشستهاند و مشخص است که آفتاب تابستانی صورت لطیف و معصومانهی آنها را با گرمای خود سوزانده. این کودکان درسی نمیخوانند چون پدر علاقهای به تحصیل آنها ندارد و حتی پیگیری برای گرفتن برگه آبی اتباع آنها نداشته است. طبق گفتههای یکی از اعضای انجمن دوستداران کودک پویش وضعیت درآمدی پدر خانه بد نیست و در این گاراژ کارگرهای زیادی مشغول هستند اما این کودکان تحت فشار شدید مالی زندگی میکنند.
علیرضا کودک دیگری است که هر روز صبح با چرخ دستی که چند برابر جثهی کوچکش است محلات اسلام آباد را پایین و بالا میرود تا از سطل زباله ضایعاتی پیدا کند و بفروشد، این کودک ده ساله با همان دستان کوچک و چرخ دستی زمختش، چرخ اقتصاد خانه را میچرخاند، خانهای که پدر و مادر آن از کار افتاده هستند، پدر به دلیل کهولت سن و مادر بخاطر درگیری با بیماری.
قد کوتاه و صورت خندانی دارد، امروز بدون چرخ دستی به انجمن پویش آمده و فقط یک گونی بزرگ را نامنظم تا کرده و زیر بغل گرفته، در بین صحبتها مشخص است که این پسر سوم دبستانی اشتیاقی نسبت به درس خواندن دارد و جزو دانش آموزهای خوب کلاس است، اما با وجود علاقهی زیاد به درس خواندن در زمان تعطیلی مدارس و شروع کلاسهای آنلاین از درس عقب میماند چون سیمکارت و گوشی همراه برای شرکت در کلاسها را نداشته و برای همین زمان بیشتری را صرف کار کردن میکند.
لبخندی همیشهگی گوشهی صورتش خودنمایی میکند و با همان متانت میگوید:«کار من اینه که برم توی سطل زبالهها رو نگاه کنم، ولی دستکش دستم نمیکنم چون دستم اذیت میشه یعنی خشک میشه.
نمیدونم چطوری میشه ولی نمیتونم دستم کنم، فکر کنم حساسیت دارم، بعد ضایعاتو میبرم به هر مغازهای که بیشتر بخره میفروشم چون برای جای خاصی کار نمیکنم. البته خیلی وقتا بخاطر همین از آدمای گاراژای دیگه کتک خوردم.
مثلا یکی بود با وانت سفید همش دنبالم میکرد تا چرخمو بگیره، یه بارم گرفت ولی همش تهدید میکرد، حتی یه بار رفتم جلو در کلانتری و پلیس با اون وانتی بخاطرم دعوا کرد که بعد اون روز دیگه زیاد اذیتم نکرد.»
علیرضا از دوست و همکلاسی مدرسهاش حرف میزند که بعد از مدرسه یعنی از غروب تا سه نیمه شب به همراه دیگر کودکان گاراژی در این حوالی به مناطق بالای تهران میروند تا زبالههای شهر را برای لقمه نانی واکاوی کنند و ضایعاتش را جمع کنند. پسر بچهای که حتی درسش از علیرضا هم بهتر است.
حالا با شروع تعطیلات تابستانهی مدرسه، کودکان نان آور خانه زمان بیشتری را به کار اختصاص میدهند، و حتی توسط دیگر اعضای خانه به استثمار گرفته میشوند همچون علیرضا که با وجود داشتن دو برادر بزرگتر از خودش خرج خانه را میدهد و حتی از صحبتهایش هم نشانههای اعتراض به این رفتار برادرانش پیدا است و میگوید:« ماهی یک میلیون درآمدم هست که باهاش خرج خونه و اجاره میدم ولی دو تا برادرم فقط پول پیش خونه رو میدن که اون یکی برادرمم که کلا ازدواج کرده دیگه کاری با ما نداره. حالا این خونه جدیده که هستیم همسایهمون همش اعتراض میکنه که حیاز ما بود میده، بخاطر چرخ دستی من میگن»
در این سالها که انتقاد و پژوهشها در حوزهی کار کودک و زبالهگردی شدت بیشتری گرفته اما همچنان روند کاری این کودکان تغییری نکرده و امید است تا نگاه جدیتری به این مقوله شود.
نویسنده: نسترن فرخه