رسانهای که از خود بیگانه شدهاست
در نقد گزارش شهروند آنلاین و تامین مالی برای جلوگیری از دخترفروشی
◼️دارند شیشههای عطر دستفروش مونتاژ میکنند، گزارشگر از درآمد خانواده میپرسد و زن از دستمزد بسیار پایینشان به ازای ساعتهای طولانی کار در خانه میگوید. در پسزمینۀ حرفهای مادر، دو دخترش را میبینیم که مانند او مشغول کارند، یکی چهار ساله و دیگری نه ساله. مرد خانواده معتاد است، بار معاش خانواده بر دوش زن است و چند ماه پیش، او برای تأمین هزینۀ پول پیش خانهشان، ده میلیون تومان از مردی قرض میکند. حالا اما زن توان بازپرداخت قرضش را ندارد و طرف مقابل به جای پولش، تقاضا کرده است که زن دختر نه سالهاش را به عنوان همسر دوم به عقد پسر سی سالۀ مرد در افغانستان در بیاورد. زن میگوید حاضر است هر کاری بکند اما دخترش را از پای عروسکبازی به چنین مسلخی نفرستد، زن میگوید یک جایی باید یک نفر این سنت را بشکند، این سنت فروش دختران را…
◼️گزارش شهروند آنلاین قصهای از دردناکترین آسیبهای اجتماعی است؛ استثمار کارگران مهاجر فاقد حقوق کار، فقر، کار کودکان، اعتیاد، فروش دختران و کودکهمسری. اما آیا شهروند به هیچکدام از این آسیبها، بسترهای اجتماعی-اقتصادی آن پرداخته؟ آیا پای هیچ نهاد مسئول قانونگذار یا اجرایی را به میان میکشد؟
خیر.
◼️در پی گزارش، مخاطبان به سامانه تامین مالی جمعی دعوت می شوند که با کار «خیر» به هلال احمر کمک کنند و با جمع آوری ۱۰ میلیون تومان از دختر فروشی جلوگیری کنند.
◼️سوال مهم این است که آیا رسانه پرمخاطبی که زمانی گزارشهای قوی اجتماعی تهیه میکرده امروز نباید به جای عادی سازی، آیینهای برای آشکار کردن آسیب در ناشناختهترین کوچههای شهر و بیدارکردن وجدان جامعه باشد؟ نباید پای قوانین را وسط بکشد؟ اگر نه پس وظیفه رسانه چیست؟ چه بر سر این رسانه آمده؟
◼️مرثیهای باید خواند بر رنج از خود بیگانگی رسانه و نهادهای متولی حل آسیب. چه اتفاقی برای اهالی رسانۀ ما و نهادهای مدنی ما افتاده است که در مواجهه با این ماجرا، به جای کاوش در ابعاد اجتماعی، حقوقی و اقتصادی، به جای مطالبهگری و درگیر کردن مسئولان خود بدل به بخشی از چرخۀ آسیب و بازتولید آن میشوند؟ گویی که برای این رسانه و نهادها، طبیعیترین امر ممکن آن است که انسانی بتواند و بخواهد به جای قرض خود، دختری نه ساله را طلب کند، طبیعی است که زنی و کودکانی هفده، هجده ساعت در روز کار کنند و درآمد روزانۀ شان شاید به هفتاد هشتاد تومان هم نرسد. چه اندازه باید این رسانه و این نهاد از خودبیگانه شوند که تمام رسالتشان در دراز کردن دست به سوی مردم و درخواست تأمین ده میلیون تومان باشد؟
راه حل مسئلۀ فروش دختران، دادن پول برای جلوگیری از فروش آنها نیست، راه حلش کنشگری و مطالبهگری از نهادهای دولتی و قضایی برای حمایت همهجانبه از زنان و کودکان و در صورت لزوم تغییر قوانین حمایتی است. به اندازۀ مادر جسور آن گزارش باید همت داشت و گفت یک جایی یک نفر باید این سنت را بشکند، این سنت از معنا تهی کردن رسانه و نهادهای مدنی را، این وسوسۀ بیخاصیت کردنشان در برابر آسیبهای اجتماعی را.
مهراوه موسوی، اختصاصی برای شبکه یاری کودکان کار