? مرور مقالات
?عنوان: مقایسه وضعیت کودکان کارگر ایرانی و افغانستانی در استان کرمان
بر پایه ۴ اصل پیماننامه حقوق کودک (زمان انتشار: ۱۳۹۰)
?نویسندگان: سیامک زند رضوی- ناهید رحیمی
– خلاصهای از این مقاله را در ادامه میخوانیم:
به رغم پذیرش پیماننامه حقوق کودک در بسیاری از کشورها نظیر ایران، امروزه از نیروی کار کودکان به اشکال گوناگون (کار در صنایع، کشاورزی، معادن، اقتصاد غیررسمی، کارگری جنسی و غیره) سوء استفاده میشود. هدف از پژوهش حاضر، بررسی وضعیت کودکان کار در ۹ نقطه شهری استان کرمان است که پس از مرور ادبیات مسئله، مصاحبه حضوری با ۴۷۴ کودک کارگر (۴۱۱ ایرانی و ۶۳ افغانستانی) صورت گرفت. تفاوت وضعیت این کودکان با توجه به ملیت آنها به ویژه در عرصه دسترسی به آموزش رسمی بر پایه پیماننامه حقوق کودکان، دارای نتایج قابل توجهی است که در ادامه به نمونههایی از آن اشاره میشود:
۱. آغاز سن کار بسیار پایین است و ۲۵ درصد کودکان کار در کرمان (با اکثریت قریب به اتفاق کودکان افغانستانی)، کمتر از ۱۳ سال سن دارند. با این وجود، تعیین سن کودکان و توزیع آن به علت عدم برخورداری از شناسنامه و برگه هویتی، دشوار است.
۲. در حالیکه ۷۷.۸ درصد کودکان کار افغانستانی هرگز به مدرسه نرفتهاند، این نسبت برای کودکان کارگر ایرانی ۱۴.۸ درصد است. همچنین، در حالیکه ۶۱ درصد کودکان کار افغانستانی کاملا از سواد محروم شدهاند، این نسبت برای کودکان کارگر ایرانی ۱۲.۱ درصد است.
۳. در مجموع ۱۷ درصد کودکان از سواد محروماند و عموما کیفیت سواد کودکان آموزشدیده بسیار پایین است. در نتیجه، احتمالا در عمل نوعی بازگشت به بیسوادی اتفاق میافتد.
۴. میانگین ساعت کار کودکان به ۷.۵ ساعت در روز میرسد و در صورت تمایل کودک به آموزش و فراهم بودن شرایط، ساعت کافی برای حضور در عرصه آموزش به دست نمیآید.
با توجه به یافتههای فوق، کودکان کار از هر دو ملیت، مجبور به تحمل شرایط دشواری هستند که حق حمایت در برابر بهرهکشی در مورد آنان با توجه به ماده ۳۳ پیماننامه حقوق کودک، معلق شده است. افزون بر آن برای کودکان افغانستانی، حق دسترسی به آموزش (ماده ۲۸) و حق برابری کودکان پناهنده با سایر کودکان (ماده ۲۲) عملا و به طور منظم نادیده گرفته میشود.
?نویسندگان، راهحلهای مسئله را با تکیه بر اصول پیماننامه حقوق کودک و سه عرصه جامعهشناسی حرفهای، انتقادی و مردممدار جستجو کردهاند که از قرار زیر است. پیشنهاد اول و دوم جهانشمول و پیشنهاد سوم وابسته به کلیت پدیده در سطح جغرافیای سیاسی کشوری معین ارائه شده است:
۱. اصول پیماننامه حقوق کودک به ویژه از لحاظ بهرهمندی از حق آموزش مناسب در مورد همه کودکان اعم از بومی و مهاجر به اجرا درآید.
۲. فشار در جهت کاهش تقاضا برای نیروی کار کودکان از راه مستندسازی و آگاهیبخشی توسط سازمانهای ملل از جمله سازمان جهانی کار و جنبشهای جامعه مدنی و حقوق بشری صورت گیرد.
۳.تلاش در جهت محدود کردن عرضه نیروی کار کودکان بر پایه اطلاعرسانی شبکههای دوستدار کودک انجام شود.
?توصیههای پایانی مبتنی بر اقدامات انجمن دوستداران کودک کرمان است و نویسنده اول مقاله بر اساس تجربه خود در راهاندازی این انجمن به بیان آنها پرداخته است:
* برگزاری کلاسهای آموزشی و مهارتآموزی.
* آموزش کودکان برای بلند کردن صدایشان همراه با اطلاعرسانی توسط خود آنان در مورد مسائل.
* پروژههای توانمندسازی کودکان با رویکرد آموزش و پژوهش مشارکتی.
* ایجاد حلقههای حمایتی از افراد داوطلب در اطراف کودکان کار و خیابان.
✍ تلخیص از زهرا اکبری، عضو انجمن دوستداران کودک پویش.