نسبت دادن اختلالات روانی -با محور اختلال شخصیت ضداجتماعی- به دانشآموزان این مرز و بوم که توسط عالیترین مقامات وزارت آموزش و پرورش و در جهت توجیه دستگیری دانشآموزان طی هفتههای اخیر انجام شده است، از موارد مبهوتکننده و پر اهمیتی است که باید به دقت بدان پرداخته شود.
در مورد نفس وجود اختلالات روانی در کودکان باید گفت که واضح است که این اختلالات چنانکه در همهی گروههای سنی و در تمام دنیا، در کودکان نیز وجود داشته، تشخیص هر کدام از آنها مستلزم وجود معیارهای علمی و تعریف شدهی مخصوص به خود است.
در مورد خاص “اختلال شخصیت ضداجتماعی” که بدان اشاره شده نیز باید بدانیم که فرد مبتلا به این اختلال باید حداقل ۱۸ سال سن داشته باشد و بر این اساس، چنین تشخیصی در مورد دانش آموزان کلا منتفی و بلاموضوع است. در مورد اختلالات پیش زمینهای که میتوانند مقدمهای برای ایجاد اختلال شخصیت ضد اجتماعی باشند نیز باید گفت هر کدام از آنها -چنانکه گفته شد – معیارهای مشخصی را میطلبد که باید طی مدت زمان مشخصی در فرد مبتلا وجود داشته باشد، مثلا علائم مربوط به اختلال نافرمانی باید حداقل طی ۶ ماه اخیر و علائم مربوط به اختلال سلوک باید حداقل طی ۱۲ ماه اخیر در فرد مورد نظر وجود و تداوم داشته باشند تا اساسا بتوان آن را به عنوان یک اختلال در یک فرد مطرح کرد.
این در حالی است که رفتارهای پرخاشگرانه در کودکان و نوجوانان اغلب و به طور شایع خود را به صورت قلدری برای همسن و سالان – و نه به شکل ادعا شده – نشان میدهند.
توجه به همین چند نکتهی علمی آیینهی تمام نمایی از وزن علمی این سخنان و تیم مشاور مولد آن است که البته قضاوت آن با مردم و کارشناسان خواهد بود.
مسالهی مهم دیگر در مورد پیگیری و درمان اختلالات پرخاشگرانه، نیاز مبرم به شناسایی و بیماریابی این موارد در شرایط ثابت و کنترل شده و سپس برنامه ریزی برای درمان و حمایت از چنین کودکانی است که طبعا شرایط ثابت و برنامهریزیهای وسیع و از پیش تعیین شدهی مربوط به خود را میطلبد و در این میان زندانی نمودن و سلب آزادی کودکان به هیچوجه نقشی پیشگیرانه نخواهد داشت.
✍️بابک خطی