تاثیر خصوصی سازی بر گسترش اشکال زبالهگردی کودکان
آن چه پیش رو دارید، گفتگویی با یکی از داوطلبان فعال انجمن پویش است که فعالیتهای زیادی را در واحد منابع انسانی و همچنین توسعه و پژوهش انجمن انجام داده است. محمدحسن کریمیان، فارغالتحصیل کارشناسی ارشد رشتۀ جامعهشناسی از دانشگاه شهید بهشتی است و موضوع پژوهش خود را با عنوان” سازوکار شکل گیری نیروی کار غیررسمی در جمع آوری پسماند شهری تهران” با توجه به تجربیاتش در فضای میدانی کار انجمن به زبالهگردی اختصاص داده است. آن چه پیش روی شماست، گفتگویی صمیمانه با این داوطلب دانشگاهی و پژوهشگر انجمن در زمینۀ کار پایاننامۀ وی و نیز جایگاه پژوهش در زمینۀ علوم اجتماعی در جامعۀ امروز ماست:
?️ علت انتخاب این موضوع برای پایان نامهتان چه بوده؟ چطور شد که این موضوع برای شما دغدغه شد؟
اول باید از زمان مسئلهمند شدن این موضوع آغاز کنم. همانطور که میدانید محل فعالیت خانه کودک ما در روستاهای اشرف آباد و محمودآباد هست و حضور مستمر فعالین خانه کودک در این دو روستا باعث شد حدود پنج سال پیش نسبت به گسترده شدن تعداد و فعالیت گودهای زباله در این دو روستا و روستاهای اطرافش حساس بشویم. اولین موضوعی که ما از گودهای زباله میدیدیم محیطی باز بود که در آن محیط افراد به تفکیک پسماند خشکی مشغول میشدند که در ساعات دیگر روز آن پسماندها را از سطح خیابانهای شهر جمع کردهاند. کار کودک در گودها، محیط زیست و کار بسیار آلوده و با سطح دسترسی بسیار پایین به آب سالم، سرویس بهداشتی و حمام و … همه این موارد ما را نسبت به این محیط و زیاد شدن این گود های زباله حساس کرد. با پرس و جوهای اولیه فهمیدیم افراد فعال در گودهای زباله به صورت غیرمستقیم به پیمانکاران پسماند خشک شهرداری مرتبط و متصل هستند و زیاد شدن این گودها هم به طور مستقیم به زیادتر شدن نیاز پیمانکاران به این نیروی کار بستگی دارد. این نقطه شروعی بود برای اینکه پیدا شدن و استمرار زباله گردی در خیابانها را در ارتباط مستقیم با سیاست هایی دیدیم که باید بررسی شود و مورد نقد قرار بگیرد. در واقع سرعت گسترش و وخامت اوضاع گودهای زباله به حدی بود و هست که ما را به این نتیجه رساند، فعالیتهای حمایتی مستقیم و کوچک مقیاس سازمانهای مردم نهاد، راهی برای حل معضل باز نمیکند و نیاز به پژوهش و واکاوی در شرایط به وجود آورنده این پدیده است.
کمی از روند پژوهش خود بگویید و نتایجی که به دست آوردید.
همانطور که گفتم اولین داده مهم ما که در ابتدای کار برای ما شفاف شد به این مربوط بود که پیمانکاران شهرداری ارتباطات غیررسمی و مستقیمی با گودهای زباله دارند. پس پژوهش ما هم به طور خلاصه واکاوی در سیاستهای مربوط به مدیریت پسماند و همچنین سیاستهای مربوط به حضور مهاجرین افغانستانی در ایران، را هدف گرفت. این نکته را بگویم که عمده افراد فعال در گودهای زباله را مهاجرین افغانستانی شکل میدهند. ما متوجه شدیم در گودهای زباله اطراف محمودآباد و اشرف آباد افراد به وسیله رابطی به نام “ارباب” وارد ارتباطی با زبالهگردها میشوند. در بعضی از گودها زبالهگردها مستقیماً زیر نظر پیمانکاران و عواملشان کار میکنند و با قیمتی بسیار پایینتر از قیمت فروش نهایی، پسماندی که از سطح شهر جمع آوری کردهاند را به پیمانکار میفروشند. در بعضی از گودهای دیگر ارباب گود خود مسئول فروش پسماندهای با ارزش است و به جای آن به ازای فعالیت هر زبالهگرد ماهیانه مبلغی به پیمانکار میپردازد. این مبلغ در بعضی از مناطق به ماهیانه پنج تا شش میلیون به ازای فعالیت یک ماهه هر زبالهگرد میرسد.
با بررسی سیاستهای مدیریت پسماند در طول زمان، بنظر میرسد در دهه 70، سیاستهایی که سازمان پسماند را به سمت بیمسئولیتی سوق میدهد، به خصوصیسازی ربط پیدا میکند. به طوریکه در سال 78، تمامی مناطق شهر تهران به بخش خصوصی واگذار میشود. طبق مطالعه تطبیقی ما با تجارب جهانی، بحث مدیریت پسماند در ابتدا نیاز به هزینه دارد تا در طی زمان سازوکارهایی شکل گیرد و نظام فنی آن تعبیه شود و فرهنگ تفکیک از مبدا شکل بگیرد. اما با خصوصیسازی، ما آن را از ابتدا وارد منطق سود میکنیم و باعث حذف سازوکارهای حفاظت از محیط زیست و کارگران میشویم. خیلی خلاصه بخواهم بگویم شهرداری هزینهای که باید از طریق اخذ مالیات از شهروندان و تولیدکنندگان تولیدکننده پسماند خشک بگیرد را با واسطهای از کارگر ارزانقیمت و بیدفاع زبالهگرد طلب میکند. هرچند قرائن نشان میدهد سهم واسطههایی چون پیمانکار بسیار بیشتر سهم خود شهرداری است. متاسفانه عبارت “زباله طلای کثیف” بدون هیچ پشتوانه علمی و منطقی در ذهن بسیاری از مسئولین و مردم ما ریشه دوانده تا به هر قیمت متوجه عوارض تصمیمات محیط زیستی خود نباشیم و سوددهی جمعآوری پسماندخشک را طبیعی قلمداد کنیم و کلیت هزینهزای این موضوع را فراموش کنیم. با این وجود پژوهش اخیر بانک جهانی میگوید: «بازیافت زبالههای تفکیکشده خانگی تقریباً هیچ وقت یک فعالیت سودآور نیست و در بهترین حالت یک فعالیت بدون هزینه است.» رویداد دومی که منجر به تداوم منطق سود شد، اجرای طرح مکانیزه در شهر تهران بوده است.طبق این سازوکار که در سال 87 اجرا شد، مخازنی در شهر تهران قرار داده شده که دسترسی به پسماند خشک را آسانتر کرد و پیمانکاران نیازی به مراجعه به درب منازل و جمعآوری زباله خشک نداشتند. این شرایط باعث شد که پیمانکاران بتوانند در شیوه جمعآوری پسماند خشک، از نیروی کار ارزان که نظارتی نیز بر آن وجود ندارد، بهره ببرند. مرحله سوم نیز زمانی رخ داده است که شرایط عقد قرارداد، به شهرداریهای هر منطقه واگذار شده است و از زیر نظر سازمان مدیریت پسماند خارج شده است. در نتیجه مناطق شهری به صورت جداگانه به سیاستگذاری پسماند میپردازند و در عمل امکان شکلگیری سیاستگذاریهای واحد و یکپارچه از شهرداری تهران سلب شده است. با افزایش قیمت مزایدههای مناطق، جمعآوری پسماند خشک به عنوان یکی از منابع درآمد شهرداری تهران شده است و نه به عنوان یکی از وظایف شهرداریها. البته بازار غیر شفاف فروش پسماند خشک در کشور هم از عوامل دیگر موثر در این موضوع است که بحث و پژوهشی مفصل و مهم میطلبد.
از طرف دیگر، سیاستهای مهاجرتی کشور ما با تمایل به حضور این مهاجران در مشاغل سخت و جایگاه اجتماعی- اقتصادی پایین تداوم یافته است. این سیاستگذاریها تمایزی بین انواع مهاجران متناسب با میزان زمان حضور در ایران و مهارتهای کاری برقرار نمیکند و در نهایت به نفع قدرتیابی مافیا و نهادهای غیررسمی تمام میشود. در کنار این موضوع، حضور مهاجران موقتی که در رفتوآمد بین ایران و افغانستان هستند، در هیچ یک از مناسبات و ضوابط رسمی موجود در نظر گرفته نشده و شرایط دریافت ویزای کار به نحوی است که با شرایط متقاضیان نسبتی ندارد. این شرایط در خصوص زبالهگردها، با تمایل پیمانکاران به زندگی پنهان و غیررسمی زباله گردها همراه شده است؛ به عبارت دیگر، شرایط قانونی به تداوم زیست غیررسمی دامن میزند و در خدمت بهرهبرداران بخش غیررسمی قرار میگیرد.
?️وظیفه نظارت بر گودها و دپوی زباله ها بر عهده کیست؟
ببینید نظارت و مدیریت این موضوع تماما بر عهده شهرداری هست ، اما اینکه پیمانکاران ما به راحتی میتونند از کارگر بی حق و حقوق استفاده کنند این فقط ربطی به شهرداری ندارد. در واقع بستری هست که از طرفی مربوط به شرایط اقتصادی کشور ما و افغانستان میشود و نیاز به کار که از دشوارترین راهها باید برآورده شود. ولی اینکه محیطهایی به وجود میآید که دیگر از نظارت شهرداری و وزارت کار خارج میشود، قسمتیش به خاطر نوع قانونگذاری ما در حوزه پسماند و مهاجرین هست که اینهمه فرد را در معرض غیرقانونی بودن قرار میدهد و پیمانکاران را در شرایط استفاده سهل و آسان و اینچنینی از نیروی کار.
?️کودکان زبالهگرد تحت نظر باند خاصی فعالیت میکنند؟ آیا مافیایی در این زمینه وجود دارد؟
منظور فعالیت مافیای زباله گردی همان پیمانکاران هستند. بقیه واسطهها از جمله ارباب در این بین خردهپای فعالیت پیمانکاران هستند. البته اربابها هم در این بین سود خودشان را دارند. ولی اینطور نیست که این کودکان تحت شرایط عجیبی تحت سلطه فردی خاص کار کنند. بیشتر گروههای فعال در گودهای زباله به شکل خانوادگی فعالیت میکنند و قوم و خویش هستند. بسیار محتمل است در یک گود زباله کودک به همراه عمو یا برادرش فعالیت کند.
?️آیا آمار کودکان زباله گرد مشخص هست ؟
آماری از پژوهش انجمن حمایت از حقوق کودک منتشر شد که به صورت تخمینی برآورد شده است. طبق این پژوهش، با توجه به این که میانگین زبالههای خشک تهران، روزانه بیش از ۲۶۰۰ تن است و از این مقدار شهرداری تنها ۴۰۰ تن آن را از طریق مجرای رسمی جمعآوری میکند، و از آنجا که هر زبالهگرد روزانه حدود ۱۵۹ کیلو زباله جمع میکند، میتوان برآورد کرد که حدود ۱۴۰۰۰ نفر زبالهگرد در تهران وجود دارد که تقریباً یکسوم آنها یعنی بیش از ۴۶۰۰ نفرشان کودکاند. البته چنان که پیداست پژوهش پیمایشی مستقلی در این خصوص انجام نشده و ما صرفاً با اعداد حدودی روبه روییم.
?️کدوم مناطق تهران بیشترین زباله گرد را دارند؟
در این خصوص دقیق نمیشود اظهار نظر کرد، ولی عمدتاً مناطقی مثل مناطق یک و دو و سه و شش که زباله خشک با ارزش زیاد دارند زبالهگرد هم زیاد دارند.
با توجه به تجربهای که خودتان در ارتباط با پژوهش در زمینۀ آسیبهای اجتماعی داشتید، به نظرتان چه کار کنیم دانشجویان به تحقیقات و پژوهش درحوزه آسیبهای اجتماعی علاقمند شوند ؟
این کار در واقع وظیفه اصلیاش بر دوش اساتید و دانشگاه هست. ما در رشته های علوم اجتماعی در حالی فارغالتحصیل میشویم که میتوانیم هیچ پژوهش میدانی را تجربه نکرده باشیم. الآن بعضی از دانشآموزان دبیرستانی مدارس غیر انتفاعی بیشتر از دانشجوهای علوم اجتماعی دانشگاه تهران میدان دیدهاند. در واقع خلاصهاش این هست که هر چه فاصله کمتر شود و پژوهشگر خود را در معرض مردم و مسائلشان قرار دهد علاقه به این حوزه ها هم بیشتر میشود. در خصوص وظیفه دانشگاه و استادان گفتم. از آن طرف هم سازمانهای مردمنهاد و خیریه هم میتوانند دعوتکننده و خواستار حضور پژوهشگران باشند. شواهد به من نشان میدهد بعضی از سازمانهای مردمنهاد هم از ترس نقد شدن و مورد سؤال قرار گرفتن تن به حضور پژوهشگران نمیدهند. در هر صورت این یک ضرورتی است که نیاز به حرکت دوطرفه دارد.
?️آیا این جمله را قبول دارید که پژوهش در حوزه علوم انسانی ناشناخته است و باور یا اعتقادی به آن وجود ندارد؟
جواب این سوال متناسب با نهادهای مختلف متفاوت است. بله من با بخشها و نهادهایی مواجه شدهام که متوجه نیاز عمیق فعالیتشان به پژوهش و تحقیق نیستند و یا بعضاً با بدبینی نسبت به علوم انسانی، سراغ رفع نیازهاشون از طریق متخصص پژوهشگر نمیروند. اما در موارد زیادی هم هست که مسئله واقعا زیرسوال بردن اصل پژوهش نیست. من فکر میکنم در این مواقع پژوهش کاربردی انقدر کم بوده که سیاستگذار برای این موضوع جای جدی باز نکرده و باز نمیکند. من در مدت فعالیت پژوهشی با نهادهای مختلف اینطور فهمیدهام که بعضا با وجود بودجه های پژوهشی اندک نهادها، همان بودجههای مصرف شده هم راه به جایی نبرده است. البته قسمتی از این مشکل به فعالیت جدا از هم و بیسازمان نهادهای مرتبط با آسیبهای اجتماعی ارتباط دارد که باعث میشود راههای ارائه شده توسط پژوهش برای یک سازمان عملاً به بنبست «نیاز به مشارکت سایر نهادها» برسد. البته مورد دیگری هم هست و آن این است که در عمل میبینیم که حجم زیادی از پژوهشها به چالشهای پیش روی اجرای سیاستگذار بیتوجه است.