انجمن پویش در هفتهای که گذشت…
در گزارش این هفته رفتهایم به سراغ آموزش بزرگسالان.
✨دلنوشتهای از معصومه حسینی، مربی و مسئول واحد بزرگسالان انجمن پویش را در زیر بخوانید:
مادران سواد آموز من سلام: طی سالهای گذشته و امسال باخاطرات تلخ و شیرین تان، صبر و شکیباییتان در مقابل تمام مشکلات، دغدغه های زندگی روزمره و عشق و علاقه بی نهایت برای یادگرفتن، از شما عزیزان آموختم. شما الگوی زندگی من بودید و هستید. در واقع من نمی توانم بگویم به شما یاد میدهم چون خودم هرثانیه که در کنار شما هستم، درس زندگی میآموزم.
با خاطرات تلخ شما آشنایی دارم. زمانی که بیسواد بودید، چقدر تحقیر شدید و آسیب دیدید. چقدر آرزو کردید که در کنار دیگر مادران بنشینید و مثل حالا در هفته فقط ۱۰ساعت برای خودتان وقت بگذارید. از هنرهایی که خداوند در وجودتان نهاده برای یادگیری استفاده کنید. مثل هنرِ گلدوزی و شمارهدوزی که امروز عددهای ریاضی را گلدوزی کردید. من هم به شکرانه این که امسال بازهم خداوند توفیق داده تا با شما عزیزان آشنا شوم، با توکل به خدا و عشق و علاقه ای که هم من و هم شما به یادگیری داریم. از تاریکی بیسوادی رها و به نورِ روشناییِ سواد برسیم.
سواد خواندن و نوشتن باشد یا یک رفتار و گفتار درست.
مثل خاطره شیرین مریم خانم که می گوید:《از زمانی که میتوانم کمی بخوانم. انگار خداوند یک دنیای زیبا به من هدیه داده. امروز فهمیدم سواد چقدر با ارزش است. چون رابطه من و فرزندانم نسبت به قبل نزدیکتر شده. انگار یکدیگر را بهتر درک میکنیم. تاجایی که دخترم تمام تلاشش را میکند تا من باسواد شوم. او به معلمم پیام میدهد و میپرسد. خانم درس های مادرم امروز چه بود؟ یا به معلمم اطلاع میدهد امروز مادرم بیماراست ونمی تواند بیاید و مشقهایم را میگیرد. زمانی که دخترم را میبینم اینقدر برای من دغدغه دارد تا باسواد شوم امید و تلاشم به زندگی و سواد بیشترمیشود. یازمانی که معلمم دستم را می گیرد و با من صدا کشی کار میکند.
مثل:
آ: اول: آفرین خواهرم توهم درس میخوانی .
ا: غیر اول:خواهرم برای یادگیری هیچ وقت دیر نیست.
ب: غیر آخر:باور دارم که تو یاد می گیری.
ب :ب آخر: کتاب همان دوست باوفا که هیچ وقت از آگاهی خود به شما دریغ نمیکند.》
من در کنار مادران سواد آموز در تلاشیم زندگی را کمی شیرینتر کنیم و تجربههای جدید کشف کنیم.