زنان در ایران سال هاست که در کنار مردان در مشاغل و مسئولیت های اجتماعی به فعالیت میپردازند و در کنار مسئولیتهایشان در خانواده، به رشد و توسعه کشور نیز یاری میرسانند. علی رغم موانع فرهنگی که بر سر حضور بانوان ممکن است وجود داشته باشد، حرکت جامعه به سوی مشارکت دادن بیشتر آن ها بوده است.
یکی از موانع مهم در راه مشارکت زنان در عرصه اجتماعی موضوع عدم توسعه فرهنگی است. ما زمانی میتوانیم زنان را به حضور مؤثر و نه ابزاری در جامعه دعوت کنیم که توانسته باشیم حداقل توانایی ها ومهارت های لازم برای این مشارکت را به آن ها آموخته باشیم.
متأسفانه در بسیاری از مناطق حاشیه نشین کشور هنوز گروهی از زنان )و حتی مردان( هستند که از آموزش های پایه و مهارت های مورد نیاز جامعه امروز محروم هستند. حجم بالای مهاجرت از روستا به شهرها باعث به وجود آمدن قشری شده است که به دلیل نبود شرایط اقتصادی مجبور است محیط جدیدی را برای زندگی برگزیند. در این محیط پیرامون-شهری جدید مناسبات اجتنماعی به کلی تغییر می کند به طوری که برای مثال بعضی از زنان بر خلاف گذشته نمی توانند
مهارت های شان در فعالیت های تولیدی مربوط به کشاورزی و دامداری در محیط جدید به کار گیرند. همچنین این شرایط در مورد زنان بی سواد دو چندان سخت است و باعث میگردد این قشر از جامعه نقشی حاشیه ای در حاشیه شهر داشته باشد و نتواند توانمندی های خود را بروز دهد. هر چند مشکل حاشیه نشینی در واقع در اتباط با وضعیت کلان اقتصادی پدید آمده است، اما امروز بیانگر واقعیت بلندمدت زندگی بیش از 10 میلیون نفر در ایران است.