به مناسبت روز جهانی مهاجران
مهاجرت غیر قانونی سختتر از آن است که رسانه نشان میدهد
نویسنده: نسترن فرخه
یک پژوهشگر در حوزهی اجتماعی بر این باور است که حتی با وجود اصلاح قوانینی مثل شناسنامه دادن به فرزندان با مادر ایرانی و پدر خارجی، همچنان سیستمها و ساختار افرادی که تبعیض آمیز رفتار میکنند، به یک باره تغییر نخواهد کرد.
در ماههای اخیر خبرهایی از مرگ آدمهایی را شنیدیم که برای ساخت زندگی بهتر خانه و آشیانهی خود را رها کرده بودند تا در کشوری دیگر، لحظههای پر آرامشی را تجربه کنند، آدمهایی که خطر غرق شدن قایق، خفتگیری، مرگ، تجاوز و مشکلات دیگر را به جان خریده بودند تا پس از آن دنیای دیگری را برای طراحی کنند، اما تعداد زیادی از آنها، از کودک و پیر و جوان هرگز به مقصد نرسیدند و این قصهی همیشگی کشورهای در حال توسعه است.
تعداد دیگری هم که جان سالم به در میبرند، بهدلیل نداشتن هویت و عدم پذیرفته شدن در کشور مقصد شاید تا سالها محکوم به تجربهی چالشهای درآور و تلخ باشند، همچون اتباع افغانستانی که در کشور ما زندگی میکنند، جنگ با شوروی این آدمها را در کشاکش ماندن یا رفتن قرار داد، آدمهایی که مملو از خاطرات تلخ و شیرین در دیار خود بودند اما از ترس جنگ باید عزم رفتن را جزم میکردند و در این بین بخشی از آنها به ایران آمدند، اما حالا با گذشت سالها حضور در ایران، همچنان از بخش زیاد حقوق شهروندی محروم هستند.
به بهانهی روز مهاجرت با قمر تکاوران، پژوهشگر و نویسنده در رابطه با مصائب مهاجرتهای غیرقانونی گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید:
گاهی مسیر مهاجرت سخت از آن چیزی است که رسانه نشان میدهد
اغلب مهاجرتهای غیرقانونی با خطرهای جدی جانی و مالی همراه است، اما همچنان این شکل از مهاجرتها، مخصوصا از کشورهای در حال توسعه به دنیای توسعهیافته پا برجا است. قمر تکاوران نویسنده و پژوهشگر اجتماعی در مورد علت این تصمیمهای پر ریسک میگوید: طبق روایتهایی که میشنوم، مخصوصا روایت افغانستانیهایی که مهاجرت به ایران برای آنها مثل گذرگاهی است تا به ترکیه و دیگر کشورها برسند، البته افرادی هم بودند که حتی به ترکیه رسیدند ولی موفق نشدند و چارهایی جز بازگشت نداشتند.
تکاوران ادامه میدهد: افرادی که به این شکل مهاجرت میکنند نشانههای مشترکی دارند که حتی سخنان مددکاران و مترجمهایی که در کشورهای اروپایی با این افراد کار میکنند هم صحت آن است، اینکه افرادی به دلیل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی یا دلایل دیگر مثل جنگ، قصد ترک کشور مبدا را میکنند و فکر میکنند برای لحظههای کوتاهی قرار است سختی خیلی زیادی را تحمل کنند اما بعد از آن همه چیز درست میشود و بقیهی زندگی را در شرایط مساعد سپری میکنند، در حالی که آن طرف هم راحتی و آسایش بهسادگی نصبشان نمیشود. پناهجویان زیادی هستند در این مسیر جانشان را از دست دادند، این مسیر گاهی سختتر از آن چیزی است که رسانه نشان میدهد.
این پژوهشگر به مهاجرتهایی اشاره میکند که گاه ۱۵ یا ۱۶ سال زمان میبرد و در این مدت یک فرد یا خانواده مدام در حرکت است و میگوید: این فرد در جایی پولش تمام میشود و مجبور است مدتی کار کند، در منطقهی دیگر گیر میافتد و باید مدتی هم آنجا بماند، در واقع همه چیز سختتر و پرفشارتر از چیزی است که عموم مردم آگاهی دارند. خیلی از ایرانیهایی که بهصورت غیرقانونی از کشور رفتند، بعدها میگویند فکر میکردیم شرایط سخت باشد اما نمیدانستیم به این شدت است.
مهاجران از مهاجرت تصور رفاه و آسایش کامل دارند
تکاوران به تصورات بعضی افراد اشاره میکند که فکر میکنند بعد از مهاجرت آسایش و رفاه کامل برای آنها ایجاد میشود و ادامه میدهد: شاید یکی از دلایل این شکل تصورات این باشد که رسانهها در این زمینه بهدرستی اطلاعرسانی نکردند و بخش دیگر ماجرا به افرادی مربوط است که بعد از اینکه متوجه شدند بخشی از تصوراتشان درست نبوده، هرگز چیزی نگفتند، از همکارانم که در حوزه پناهندگی فعالیت میکنند میشنوم که میگویند با بخشی از پناهجوها در کشورهای اروپایی کار میکنند و بارها دیدند وقتی این افراد با خانواده و دوستانشان در ایران تماس میگیرند، کاملا از همه چیز تعریف میکنند درصورتیکه ما اینجا در جریان سختیهای آنها هستیم و واقعا همین باعث میشود عدهایی که قصد مهاجرت به این شکل را دارند متوجه شرایط کامل ماجرا نباشند و با همین تعریفها قصد خود را جدیتر کنند.
وی ادامه میدهد: این شکل جابهجاییها بیشتر مواقع واقعا خطر جانی دارد چون قاچاق انسان است و معمولا در این شکل مهاجرت، افراد کارت هویتی همراه خود ندارند پس سرنگونی آنها کار آسانتری است و نتیجهی آن، همان تعداد افرادی میشوند که هرگز به مقصد نمیرسند.
پناهنده و پناهجو را با هم به اشتباه نگیریم
این پژوهشگر اجتماعی ادامه میدهد: وقتی میگوییم مهاجر، منظور فردی است که امکان زندگی دارد، اما برای زندگی بهتر بهصورت قانونی به کشور مقصد رفته، اما پناهنده شرایط یک زندگی نرمال در کشور خودش نداشته و بهدلیل ترسی که در هنگام زندگی در کشور مبدا داشته، آنجا را ترک میکند، حتی بین پناهجو و پناهنده هم تفاوت است، پناهجو از کشور خودش خارج شده اما در کشور دیگری هنوز پذیرفته نشده و تحت حمایتی قرار نگرفته، مثل بخشی از اتباع که در حاشیهی شهر زندگی میکنند.
وی ادامه میدهد: طبق آخرین آمارها ۹۵۱ هزار پناهنده افغانستانی و ۲۸ هزار نفر هم پناهنده عراقی در کشور داریم که جمعا حدود یک میلیون نفر هستند، این افراد پناهندگیشان پذیرفته شده و به آنها مدرکی در این زمینه داده شده است.
مهاجرهای بدون مدرک هم شرایط ویژهای دارند که تعدادشان در کشور بسیار زیاد است و مسائل و مشکلاتشان بسیار بیشتر از پناهندگان.
حملهی شوروی سرآغاز مهاجرتهای مردم افغانستان
تکاوران با اشاره به کتاب مادر ایرانی که در مورد فرزندان حاصل از مادر ایرانی و پدر غیر ایرانی نوشته است، میگوید: ازدواج یک فرد ایرانی با غیرایرانی همیشه بوده است، اما در ۴۰ سال اخیر بیشتر شده. از سال ۵۸ که شوروی به افغانستان حمله کرد، خیلی از این افغانستانیها به ایران مهاجرت کردند و تعداد افغانستانیهای مقیم ایران زیاد شد که یکی از پیامدهای آن ازدواج با ایرانیها بود که فرزند حاصل از آنها به دلیل نبود قانونهای حمایتی مشکلاتش شروع میشود، در واقع با شروع ازدواج، درهای بخش زیادی از مشکلات باز میشود، از همان شروع حضور کودک در اجتماع یعنی مدرسه که مشکلات فراوان برای ثبتنام، رفتارهای تحقیرآمیز در جمع مدرسه و دوستان، همهی اینها از همان ابتدا کودک را متوجه مسائلی میکند و کمکم در روحیهی او تاثیراتی میگذارد.
وی ادامه میدهد: البته باز در این بین باید بین بچههایی از پدر عراقی، افغانستانی، پاکستانی با بچههایی از پدرهای جهان اولی تفاوت قائل شد، در نظر داشته باشید که هر دوی این گروهها طرد میشوند اما با اشکال متفاوت، در گروه اول نگاه بالا به پایینی وجود دارد و در گروه دوم یک نوع نگاه بدبینی که حتما مسالهای وجود دارد که در ایران هستند و احتمالا جاسوس باشند. این نوع نگاه زندگی در ایران را برای این افراد سخت میکند.
فقر حقوقی به فقر اقتصادی دامن میزند
تکاوران با اشاره به تاثیر مهاجر بودن در ایران بر گسترش فقر میگوید: کسی منکر این نیست که هزینهی زندگی این افراد بیشتر است، در واقع این تبعیضها به فقر دامن میزند، چون باید به صورت آزاد از خدمات درمانی استفاده کنند و گاهی مخارج مدرسه و دانشگاه بیش از دیگران است، در واقع از حقوق شهروندی همچون گرفتن سیمکارت، خرید خانه، گواهینامه و دیگر موارد محروم هستند و در کنار اینها فرزند اتباع بودن همچون انگی بر روی فرد میماند، این طرد شدگی علاوه بر مشکلات روحی و روانی گاه راه را به کجرویها و خلاف باز میکند.
با اصلاح قانونی قرار نیست ساختار آدمهایی که تبعیضآمیز فکر میکردند به یک باره تغییر کند
وی در مورد تاثیر اصلاح قانون شناسنامه برای فرزندان مادر ایرانی بر این رفتارهای تبعیضآمیز، ادامه میدهد: ایجاد چنین قانونی خوب است. باید توجه کنیم که این تابعیت اکتسابی است یعنی درخواست این افراد میتواند رد شود، اما تا حد زیادی از مشکل حل شده است، تا الان ۷۵ هزار نفر ثبتنام کردند و مدارکشان را برای گرفتن شناسنامه دادهاند، این ماجرا باعث حل بسیاری از مشکلات مثل ثبت نام مدرسه، گرفتن سیم کارت، گواهینامه و … است اما باعث از بین رفتن تاثیرات منفی ایجاد شده بر روی این کودکان نیست.
این پژوهشگر میگوید: از طرف دیگر سیستم، ساختار و آدم هایی که به این صورت با این بچههای با مادر ایرانی برخورد میکردند، قرار نیست که با این قانون کاملا تغییر کنند چون همچنان لایههای فرهنگی و اجتماعی ماجرا پابرجا است، در مورد فرزندان مادر ایرانی و پدر خارجی طبق آمار وزارت رفاه در سالهای قبل، همسران ایرانی که به ازدواج مردهایی از تابعیتهای دیگر هستند حدود ۳۴ ملیت مختلف را شامل میشوند که در ایران زندگی میکنند و فقط افغانستانیها نیستند، اما تعداد افغانستانیها از بقیهی آنها خیلی بیشتر است.
تکاوران در پایان از ماجرای زنی عراقی میگوید که بعد از سالها زندگی در ایران هنوز از بابت رفتارهای تحقیرآمیز همسایگان و اطرافیان گریه میکند و یا زنی ایرانی که بعد از مدتها دوستی با همسایهی خود، وقتی همسایه متوجه افغانستانی بودن همسر این زن میشود، رفتارش را به کلی با او تغییر میدهد و باید تاملی جدی بر این مساله داشت که با وجود تصویب دیرهنگام بعضی قوانین، فرهنگ در جامعه تا چه اندازه ایفای نقش میکند؟
منبع: دیدارنیوز