جنگ آغاز تمام دردهایش بود

جنگ آغاز تمام دردهایش بود

?از همان کودکی تلخی جنگ را جشیده بود، با دردها و اضطراب‌های بی پایان این مصیبت انسانی آشنا بود، بزرگ شد و ازدواج کرد، صاحب ۶ کودک قد و نیم قد بود که همسرش در جنگ با طالبان برای همیشه مفقودالاثر شد.

?منیره همچون سربازی جنگنده در تمام طول زندگی خود جنگید و در این میام عزمش را برای مهاجرت و شاید زندگی بهتر برای فرزندانش جزم کرد، شش فرزندش که هر کدام از نابسامانی‌های کشورشان، افغانستانی دردی متحمل شده بودند همراه با حدود چهار سال پیش به ایران آمدند و حالا در یکی از روستاهای اطراف شهرری زندگی می‌کنند.

?امیر عباس پسر بزرگ خانه که، در کودکی بر اثر  انفجار از پله‌ها سقوط می‌کنند و آسیب جدی به ستون فقراتش وارد می شود و همین حادثه باعث معلولیتش در سن هجده سالگی شده است، منیره در طول سال‌های حضورش در ایران همیشه در حال پیگیری برای درمان امیر عباس بوده که هزینه‌های بالای درمان مانع پیگیری‌هایش شده، اما امیر عباس با وجود مشکلات جسمی که دارد به عنوان آبدارچی در یک کارگاه مشغول به کار است.

?اما زهرا دختر بزرگ خانه، که به دلیل شرایط اقتصادی نامناسب در سن پایین به اجبار ازدواج کرد و حتی خانواده امکان تهیه‌ی جهیزیه‌ی او را هم نداشته تا تهیه کند و برای همین، با توجه به فشار اقتصادی خانواده مرتضی پسر ۱۴ ساله‌ی خانه که قبل از شیوع کرونا تنها یک شیفت کار می‌کرد، حالا هر دو شیفت را کار می‌کند و درس و مدرسه را کنار گذاشته است.

?منیره سه فرزند دیگر هم دارد که آنها با جدیت تمام درس می‌خوانند، یکی از آنها مسعود ۱۲ ساله است که باید به دلیل بیماری، جراحی حنجره انجام دهد، اما درسش را رها نکرده و دو دختر ۱۰ و ۹ ساله که باعلاقه درس می‌خوانند تا نقطه‌ی روشن برای داستان زندگی خودشان شوند.

نویسنده: نسترن فرخه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *