“روزنامهنگاران صلح”
“به مناسبت هفتهی صلح”مهراوه موسوی: تاریخ جهان همواره آوردگاه جنگها و منازعات کوچک و بزرگ و البته پدیدهای به نام صلح بوده است. اما چنین به نظر میرسد که گاه شعله درگیریها و جنگافروزیهای دنیای مدرن، نه همیشه از میادین جنگی و پشت سنگرها، که در بسیاری اوقات از جایی دیگر، زبانه کشیده و شعلهورتر شده.اند؛ از جایی که آن را رسانه مینامیم. شاید بد نباشد یک بار از خود بپرسیم، رسانه کجای این داستان جنگ و صلح همیشگی ایستاده است؟! یا شاید خیلی صادقانهتر اینکه آیا رسانه صلح میخواهد یا جنگ؟ در جستجو برای پاسخ به این پرسش با مفهومی به نام روزنامهنگاری صلح روبرو میشویم که یوهان گالتونگ جامعهشناس نروژی در دهه هفتاد مطرح کرد. این مفهوم از توصیف یک وضعیت موجود آغاز میکند؛ از آن چیزی که موسوم به روزنامهنگاری جنگ است و در آن مخاطبان رسانه، پیوسته به این سو سوق داده میشوند که ارزش خبری و محتوایی بیشتری برای خشونت، درگیری، جنگ و کشتار قائل شوند. این نوع روزنامهنگاری، متمایل به بزرگنمایی اختلافات و چالشهای بین گروهها و طرفهای درگیر جنگ است تا شباهتها و توافقات آنها.
گالتونگ در مقالهای با عنوان “اشتباهات رایج رسانهها در جنگ و بحران” از اشتباهات جبرانناپذیری که رسانهها هنگام انتشار و پوشش خبرهای جنگ و خشونت مرتکب میشوند، میگوید؛ اشتباهاتی که گاهی اثری بسیار زیاد و مخرب در آگاهی مردم نسبت به وضعیت خشونتبار و حتی ادامه و افزایش زمان جنگ و طول دوره خشونت دارد. به باور گالتونگ برخی رسانهها به شکلی اخبار را پوشش می دهند که گویا جهان هیچ گریزی جز تحمل این خشونت و وضعیت جنگی ندارد و چارهای از بروز آنها نیست. آنها تنها بر روی خبررسانی و نمایش اغلب بزرگنمایی شده وضعیت خشوت متمرکز هستند، نه ریشهیابی و گفتن از عواقب ادامه این وضعیت.
گالتونگ در برابر این وضعیت از روزنامهنگاری صلح میگوید که نوعی روزنامهنگاری تحلیلی است که مبنای آن، روشنگری و تشخیص خطاهای بنیادینی است که منجر به جنگ و خشونت میشود. بنابر توصیف گالتونگ و دیگر اندیشمندان این حیطه، روزنامهنگاری صلح بر آزادی، آگاهیبخشی و ارتقاء فرهنگ عمومی بنا نهاده شده است. در این حالت، روزنامهنگار تمام تلاش خود را میکند به جای بازتاب توصیفی وضعیت جنگی، ایجاد رعب و وحشت و همچنین خشم و نفرت بیشتر میان افراد جامعه، بر امکانهای توافق، صلح و گریز از درگیری به شیوهای تحلیلی و در عین حال بیطرفانه تأکید کند.
اینها از آن دسته موارد است که در ساحت تئوری اتفاق میافتد. اما در عمل، روزنامهنگارانی که با رویکرد روزنامهنگاری صلح به جهان مینگرند، چند درصد از فضای رسانهای را میتوانند به خود اختصاص دهند؟! حقیقت آن است که برخلاف بیطرفی ظاهری، نمایشی و البته هوشمندانه رسانههای بزرگ امروز جهان، رسانههایی اخبار جهان را پوشش میدهند که بر خلاف ادعای استقلال رسانه، در عمل توسط حکومتها و صاحبان سرمایه اداره میشوند و بیتردید این رزوها بر همه اثبات شده که این نهادهای سیاستگذار جهان، نه خواهان صلح که بیش از هر چیز طالب وضعیت جنگی و یا بیش از آن وضعیت همیشه التهابی آماده جنگ هستند. در این وضعیت است که چرخهای اقتصاد صنایع نظامی میچرخد و میتوان بسیاری از اقدامات بسیار پیچیده و نامعقول را با توجیه وضعیت جنگی به راحتی انجام داد؛ همانند حملات جرج بوش به افغانستان بعد از برخورد هواپیماها به برجهای دوقلو.
شاید بهترین و بهروزترین شاهد مثالی که میتوان از نسبت میان رسانه و اصحاب قدرت، مطرح کرد، موضع رسانهها نسبت به قدرتگیری دوباره طالبان در افغانستان باشد. نزدیک به دو دهه، تقریبا تمام رسانههای جهان، طالبان را یک گروه تروریستی بنیادگرا، خطرناک و بیرحم توصیف کردند که تنها راه نابودی آنها و نجات از سایه شومشان بر سر خاورمیانه، جنگ با آنهاست. اما چه میشود که به ناگهان همه رسانههای جهان همپای دولتها تغییر موضع داده و در برابر وضعیت افغانستان موضع ظاهری بیطرفی رسانهای اتخاذ کردند؟ به ناگهان طالبان از یک گروه تروریستی بدل به یکی از طرفهای درگیر در وضعیت افغانستان شد و بعد هم به راحتی به رسمیت شناخته شد؟ در کنار آن بسیار زیرپوستی و رندانه چنین وانمود شد که طالبان در حال تغییر ماهیت است و استقرار حکومت آنها به اتمام وضعیت جنگی در افغانستان منجر خواهد شد. بدون توجه به این که اصولا یک حکومت بنیادگرا با هر نما و ظاهر موجه، در ذات خود خشونتزا بوده و بودنش بذر خشم، ناامنی، درگیری و به تبع آن جنگ را خواهد کاشت. در چنین مواردیست که ادعای استقلال رسانههای بزرگ جهان، باورناپذیر میشود.
آیا به راستی رسانه غیرمستقل میتواند بر مبنای آنچه گالتونگ از روزنامه نگاری صلح میگوید، عمل کند یا اینکه خود در واقع یکی از مهمترین ابزار جنگافروزی و در خدمت بازتولید شرایط خشونت و جنگ است؟ و آیا همه آن چه که گفته شد، بدین معناست که ناامید از تحقق رسانه صلحمحور، تن به وضعیت موجود داده و اجازه دهیم رسانهها با اخبار جنگمدارشان، ذهنها و در نهایت جهان ما را کنترل کنند؟ هر زمان که اراده کنند، جنگ به راه انداخته و هر زمان که مایل باشند، صلحهای فرمایشی ناپایدار و تولیدکننده وضعیت جنگی برقرار کنند؟ حقیقت آن است که ما، یعنی تک تک افراد جامعه، این روزها بیش از هر زمان دیگری در تاریخ بشریت ابزار بیان در اختیار داریم و میتوانیم در سرنوشت خود سهیم باشیم. مجرای اجرا و پیادهسازی آنچه را که روزنامهنگاری صلح خواندیم، نه رسانههای بزرگ جهان، که ما هستیم؛ تک تک ما به عنوان شهروندان جامعه جهانی. صلح از ما آغاز میشود و از آن چه که ما به عنوان شهروند ـ خبرنگارها در رسانههای اجتماعی و برای مخاطبین محدود خود انتشار میدهیم. این انتخاب ماست که میخواهیم روزنامهنگاران جنگ باشیم و همه آن چه که رسانههای غیرمستقل بر ما تحمیل میکنند بازتاب دهیم، یا اینکه بدل به روزنامهنگاران صلح شویم، قدرت خود را بازیابیم و از صلح پایدار، حقیقی و آگاهانه بگوییم و بنویسیم.