کتاب و کتاب خوانی

 

خوشحالم که کودکان کتاب می‌خوانند

«به خودم گفتم، اگه روزی این بچه‌ها برای درس خوندن به مشکل بر خوردن و نتونستن ادامه تحصیل بدن، حداقل کاری کنم که کتاب خوندن جایگزین مدرسه نرفتنشون بشه»

آمنه، کودک کم سن و سالی بود که در انجمن دوستداران کودک پویش شروع به درس خواندن می‌کند، در همان سال‌ها کتاب خانه‌ی کوچک با تعداد محدودی کتاب راه می‌افتد و آمنه هم همچون دیگر کودکان با کتاب خواندن آشنا می‌شود.
در این مدت سال به سال آمنه بزرگ‌تر می‌شد و درکتش نسبت به مشکلات تحصیل کودکان اتباع در داخل کشور بیشتر می‌شده است، تا اینکه دیگر مسوول بخش کتابخانه‌ی انجمن پویش می‌شود، او
با انگیزه‌ای که داشت کتابخانه‌ای را که بیش از چند قفسه نداشت به جایی بزرگی تبدیل می‌کند، که حتی بخش کتاب خانه‌ی سیار در روستاهای محمودآباد، کلبه کتاب و طرح خشت و خواندن را در فهرست فعالیت‌های پویش جای می‌دهد، با کمک دهیاری و موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کانکسی را به عنوان کتابخانه در اشرف آباد درست می‌کنند، سال بعد کلبه کتابی در محمود آباد بنا می‌کند.
آمنه از علاقش نسبت به کتاب خواندن کودکان می‌گوید: «خیلی حس خوبیه که می‌بینم بچه‌ای که شش سالش بود و برای گرفتن کتاب و خوندنش به کتابخونه پویش می‌امد، حالا الان نوجوانی ۱۲ ساله‌ای شده که همچنان به کتاب خوندن علاقه داره.»
حضور آمنه در بخش کتابخانه‌ی انجمن باعث پیشرفت در این حوزه شده است، چیزی که حتی از میان صحبت‌هایش هم کاملا مشخص است، خودش می‌گوید: « وقتی نتونستم اول دبیرستان رو ادامه بدم، دوست نداشتم بچه‌های دیگه هم این اتفاق تجربه کنن، برای همین به این فکر کردم که اگه بچه‌های دیگه نتونستن درس بخونن، حداقل جایگزینی برای مدرسه نرفتن داشته باشن و اون چیزی بهتر از کتاب خوندن نبود، آرزو دارم که بخش کتابخونه‌ی انجمن پویش و گسترش بدم، حتی یکی از کارای جالبی که ما انجام دادیم این بود که اجازه ثبت نام به مادر و پدر بچه‌ها رو هم دادیم، بچه‌ها انقدر کتاب خوندن دوست دارن که گاهی وقتا حتی اسم مادر و پدرشون می‌نویسن تا بتونن کتاب بیشتری برای قرض گرفتن بردارن، البته مادر و پدرایی هم هستن که خودشون کتاب میخونن یا بچه‌ها برای اونا کتاب میخونن.»
این دختر جوان خاطره‌ای را تعریف می‌کند که رنگ و بوی اعتماد به کودکان در آن کاملاً ملموس است، داستان گمشدن کتابی در کتابخانه را بازگو کرد که ماه‌ها دنبال آن کتاب بودند، اما بعد از یک سال یکی از پسرهای ۱۳ ساله‌ی پویش روزی به او پیام می‌دهد و می‌گوید بعد از یک سال وقتی لابلای کتاب‌هایم را می‌گشتم یک کتاب نا آشنا دیدم و احتمال دادم برای کتابخانه باشد، که همان کتاب گمشده‌ایی بوده که یک سال به دنبالش بودند.
آمنه دختر پر قدرت و امیدواری است که برای محقق شدن آرمان‌های خود، قهرمانانه در حال جنگیدن است و هر روز برای دنیایی بهتر و سراسر صلح در تلاش است.

نویسنده: نسترن فرخه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *