روایت یک سال تحصیلی با کرونا

روایت یک سال تحصیلی با کرونا

نویسنده: حمیده انصاری

روایت یک سال تحصیلی با کرونا
یک سال و اندی  با وضعیت جدید دنیا سر کردیم. با ماسک و مواد ضدعفونی کننده همراه شدیم و آنها عضو جدا نشدنی از ما شدند. هر کسی در پی کشف راه حل هایی بودیم که از دست کرونا فرار کنیم. مثلا دوتا ماسک یا حتی چند ماسک روی هم زدیم. هر چند که تفاوت چندانی با یک ماسک نداشت اما خیال مان راحت تر بود.
در این میان اما کسانی بودند که فارغ از وضعیت جهان در پی  روزمرگی خود بودند تا بتوانند نیاز های اولیه زندگی شان را تامین کنند.
از جمله کودکان کار و کودکان بازمانده از تحصیل. وضعیت به وجود آمده اگر زندگی ها را سخت کرده برای آنها سخت تر کرده است.
ابتدای سال تحصیلی کوشش کردیم تا بچه ها را به مدرسه بیاوریم. سال تحصیلی را با گروه های چند نفری از دانش آموزان هر پایه آغاز کردیم. با وجود کمبودجا سعی کردیم با رعایت بهداشت با بچه ها آشنا شویم و بهشان کلی انگیزه دهیم تا سال تحصیلی را شروع کنیم.
شروع کردیم ولی وضعیت تهران قرمز شد. کلاس های حضوری را بستیم و کلاس های آنلاین را آغاز کردیم.
مشکلات جدید و شایدم نه چندان جدید آغاز شدند. خیلی از این مشکلات را در ابتدای آمدن کرونا در سال قبل، تجربه کرده بودیم؛ حالا هم  داشتند پیش می آمدند. مربی ها وضعیت هر دانش آموز را بررسی می کردند و فورا مدیر و مسئول آموزش را از آن آگاه می کردند. آن ها هم با پیگیری هایشان سعی می کردند مشکل را حل کنند و کودکی از درس جا نماند. بعضی از بچه ها نه گوشی و تبلت هوشمند داشتند و نه بلد بودند با آن ها کار کنند. بعضی ها هم که کلاس درس حضوری تعطیل شد رفتند سر کار و بیشتر از قبل کار کردند. کلاس هایمان هم در یک پیام رسان عادی برگزار می شد. دست معلم برای ایجاد یک کلاس آنلاین جذاب خیلی بسته بود. فکرش را بکنید برای حضور صوتی یا تصویری همه بچه ها نمی توانند باشند و معلم باز هم باید به گروه های مختلف تقسیم بندی کند و به هر گروه ساعت مشخص بدهد که آنلاین بشود. اما مشکل سختی که با آن روبه رو شدیم عدم انگیزه بعضی خانواده ها و حتی بچه ها برای فراگیری درس به صورت آنلاین بود. در این صورت با خیلی هایشان چندین بار تلفنی  صحبت می شد و متقاعد می کردیم که بلاخره باید با این وضعیت کنار آمد و زندگی کرد. خیلی هایشان قبول کردند و برگشتند خیلی ها هم هیچ جوره زیر بار نرفتند.
می دانید گاهی تلاش برای متقاعد ساختن آدم ها از تلاش برای ایجاد و فراهم امکانات برای کاری سخت تر است.    اما در این میان خوشحالی هایی هم وجود داشت بعضی بچه ها آنقدر عشق درس و یادگیری بودند که قبل از ساعت مشخص شده حاضری شان را می زدند و اگر دقیقه ای از زمان مشخص شده دیر تر می شد پیگیر می شدند  و به معلم شان زنگ می زدند. اگر کلاس به هر دلیلی می خواست یک تعطیل شود کلی حرص می خوردند که تعطیل نکنید…
امسال یعنی سال تحصیلی با همه فراز و نشیبش تا اینجا گذشته. اما با آغاز سال 1400 امید ها در دلمان زنده تر شدند. و  ما همچنان پر از امید و شور تلاش می کنیم  تا دنیا کمی تا قسمتی برای حتی یک نفر، جای بهتری شود با کرونا یا بی کرونا.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *