چالش‌ها و چرخه شوم سازمان‌های مردم‌نهاد

✔️ در طول چند دهه گذشته شاهد رشد چشمگیر تعداد و تنوع سازمان‌های مردم‌نهاد (سمن‌ها) هستیم. علی‌رغم خدماتی که آن‌ها ارائه می‌دهند، اما هنوز شاهد نتایج چشمگیری در حل مسائل نیستیم و کماکان مسائل هنوز به همان شدت باقی‌مانده‌اند. نمونه بارز این مدعا محله دروازه غار (شهید هرندی) شهر تهران است که علی‌رغم استقرار سمن‌های متعدد در آنجا، هنوز این محله کانون بحران است. مناطق و محله‌های دیگر نیز تفاوتی با این محله ندارند. بدون اینکه قصد تعمیم داشته باشیم، می‌توان گفت سمن‌ها از چالش عمده ساختاری و راهبردی رنج می‌برند به‌گونه‌ای تا آن‌ها حل نشوند، نمی‌توان شاهد نتایج چشمگیری از سوی آن‌ها به‌منظور حل مسائل بود. در زیر به‌مرور تعدادی از این‌ها پرداخته می‌شود.

✔️ اول، نه‌تنها در کشور ما بلکه در سطح جهانی متأسفانه فساد در میان تعدادی از سمن‌ها قابل‌توجه است. تعدادی از آن‌ها تشکیل‌شده‌اند که تبدیل به مجرای انتقال منابع مالی به نفع تعدادی از اعضایشان شده‌اند، کم نیستند سمن‌ها که توسط هیئت‌مدیره‌ای سازمان‌های دولتی تشکیل‌شده‌اند و تبدیل به محملی برای بلعیدن منابع مالی دولت‌ها ‌شده‌اند. سمن‌های که ارتباط بیشتری با دولت‌ها دارند بیشتر در معرض اتهام‌اند. ازاین‌رو باید گفت رشد تصاعدی سمن‌ها در طول چند دهه گذشته با رسوایی‌های مالی بزرگ و اتهامات فساد همراه بود که منجر به افزایش تحقیقات در مورد تأثیر آن‌ها بر رفاه به‌ویژه در کشورهای درحال‌ توسعه شده است.

✔️ مسئله دوم به رابطه میان دولت و جامعه در اینجا سمن‌ها بازمی‌گردد. این رابطه نامتقارن و قیم‌مابانه است به‌گونه‌ای در بسیاری از موارد نه‌تنها میان سمن‌ها و دولت اعتماد و همکاری وجود ندارد، بلکه بی‌اعتماد دوسویه میان آن‌ها وجود دارد که منجر به نگاه امنیتی به سمن‌ها شده است. به‌عبارت‌دیگر منطق حوزه سیاسی به‌واسطه نگاه قیم‌مابانه و امنیتی عملکرد سمن‌ها را تهی کرده است.

✔️ سوم، راهبردهای سمن‌ها به‌منظور حل مسائل در محدوده‌های هدف مبتنی بر شواهد و همه‌جانبه نیست. در بسیاری از موارد آن‌ها به‌جای پرداختن به علل ساختاری مسائل بیشتر به معلول‌های این ساختاری نظیر افراد آسیب‌دیده پرداخته‌اند. گرچه ارائه خدمات به افراد آسیب‌دیده یا در معرض آسیب همچون گروه‌های به حاشیه رانده‌شده مفید است و می‌تواند از آسیب‌های بیشتر ممانعت به عمل آورد اما بدون توجه به علل ساختاری به وجود آورنده مسائل، آن‌ها هیچ‌گاه حل نخواهند شد.

✔️ چهارم، در بسیاری از موارد نه‌تنها شاهد همکاری و هم‌افزایی میان سمن‌ها نیستیم، بلکه در عمل تضاد قابل‌توجهی در میان آنان حکم‌فرما است. دلیل این تضاد بیشتر تلاش برای جلب منابع و رویکردها و راهبردهای متفاوت آن‌ها به‌منظور مواجه با مسائل است.

✔️ افزایش قابل‌توجه سمن‌ها بدون راهبردها و برنامه‌های مبتنی بر شواهد به‌منظور حل مسئله باعث کنار رفتن دولت از ارائه خدمات در کانون‌های پرمسئله شده است. در جامعه‌ای مانند ایران «فضای خالی و برنامه‌ریزی نشده» قابل‌توجه است، افزایش تعداد سمن‌ها هر چه بیشتر باعث شده است که دولت نه‌تنها توجه‌ای به این فضاها نداشته باشد، بلکه هر چه بیشتر عقب برود و با تزریق اندک منابع به سمن‌ها، فضاهای بیشتری را خالی و رها کند. از این‌ رو لازم است سمن‌ها مطالبه گری کنند که دولت‌ها این فضاهای خالی و برنامه‌ریزی نشده را بیشتر پوشش بدهد تا اینکه آن‌ها را هر چه بیشتر رها کند.

✔️ اگر سمن‌ها نتواند در مناطق و محدودهای هدفشان به‌صورت مؤثر عمل کنند و حداقل تعدادی از مسائل را پوشش دهند و در کاهش آن‌ها مؤثر باشند، اعتماد جامعه محلی و حتی حامیان و اعضایی‌شان را تضعیف می‌کنند. این چرخه شومی است که هر چه بیشتر به تضعیف سمن‌ها می‌انجامد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *